Anita
Dast Foroush
؛[قسمت ۱: آنیتا]؛
صبح به خیر دست فروش
امروزو تو چی داری؟
دیروز جنس گریه بود
بگو امروزو داری تو خنده
همه رو دادی و رفته
بگو خب لبخندات چنده
اونا رَم گذاشتی کنار
باید باز وایسم تا شنبه
یک نگاه هم بنداز به پلکام
فصل فصلِ اندوهه انگار
صبحا هم کابوس میچینم
یه چیز بده میخوام آروم بگیرم
یه چیز بده میخوام آروم بگیرم

؛[همخوان: آنیتا]؛
هر روز به جنگ میرم
با تصویرِ خودم
با کسی که توویِ آینه من میبینم
بدون یه روز میشه
این آینه خرد میشه
همه خوبیا میان دور و برم
میشه دنیا مالِ من
غَرق میشه این حالِ بد
دیگه دستِ دست فروش
هیچوقت نیستش فالِ بد
؛[قسمت ۲: سپهر خلسه]؛
ناآرومم طبقِ معمول
خودم بیکارم ولی فکرِ مشغول
زندگیامون مثلِ مجنون
ولی واسه یِ یه عشقِ مجهول
نیستش خیالی به آیندم
چون که تهِ تهِش باید رفت
میخوام اگه ازم یادکردن
بگن یه دلیو شاد کرد رفت
اینا میخوان سپهرِ فکر و خیالو
ولی اون که خورده دلخوریاشو
دیگه وقت نی که چِت کنی فکر کنی تا صبح
با محبتت بم گفتی پاشو
وقتی که شدی غرقِ عشقش
اونوقت میبینی یه دست گرفتت
دست خودت میاد سرنوشتت
حقته باید پس گرفتش

؛[همخوان: آنیتا]؛
هر روز به جنگ میرم
با تصویرِ خودم
با کسی که توویِ آینه من میبینم
بدون یه روز میشه
این آینه خرد میشه
همه خوبیا میان دور و برم
میشه دنیا مالِ من
غَرق میشه این حالِ بد
دیگه دستِ دست فروش
هیچوقت نیستش فالِ بد
؛[قسمت ۳: بهزاد لیتو]؛
نمیدونم توو قلبا جایی دارم
من و میکروفونم توو این چار دیوارم
دلم خوش به برفه و چایی داغم
خدا نگاه بنداز یه کم این پایینا رَم
فروردین میره این آدم برفی
وقتی رفتم میگن چقد راحت رفتی
وقتی دلت میشکنه تو با هر حرفی
باید بری توو تنهایی لا هر تفریح
کاش ریشه کنن باز این گُلا توو خاک
نبینیم دست فروش یخ زده صبحا توو پارک
جنگ نباشه نبینیم ما کلاه رو تانک
به جاش از آینه بکنیم گرد و غبارو پاک

؛[پل: سیاوش راد]؛
دست فروش دست فروش
امروزو تو چی داری برام

؛[همخوان: آنیتا]؛
هر روز به جنگ میرم
با تصویرِ خودم
با کسی که توویِ آینه من میبینم
بدون یه روز میشه
این آینه خرد میشه
همه خوبیا میان دور و برم
میشه دنیا مالِ من
غَرق میشه این حالِ بد
دیگه دستِ دست فروش
هیچوقت نیستش فالِ بد