Amir Tataloo
Mamehaye Golshifteh
[آغازین]
ما هر دم از این باغ گُلی میکِشیم
گُلی میکُشیم
[قسمت اول]
یه اتاق غم آلود و یه صورت نخندیده
دلم دریائه خب اما پر از ماهی گندیده
یه اتمسفر آلوده
یه دفتر پر نقاشی
ولی طرحاش همه غمگینه وقتی دور ازم باشی
و دوریت کرده این قلبمو سم پاشی
یه هاله ی بنفش دور تو و خب هوای لخت این شعر منم تاریک
پر وحشی شده دورم ولی با کمره باریک
همه گردن و همه بدنم ماتیک
یه عروسک بی حس شدم، که نفس میکشه انگاری فقط
دل من تنگه ولی خب گله دارم من یه مقداری ازت
گله دارم من یه مقداری ازت
[پل]
یه فرهنگ لغت بی کلمه ی عشق شدم
چقد از دست همه کسکش و جاکش شدم
من ازم چیزی نمونده که بخوان چشم کنن
بذار این خشم و غم و داد و بلندش کنم
[همخوان]
دیگه پره صحنه از، کنه های خودشیفته
همه پژمرده کوچیک، عین ممه های گلشیفته
دیگه پره دور و ور، از آبروی خودریخته
حق بده یکی مث منم، خب اینجوری کسمیخ شه کسمیخ شه کسمیخ شه
[قسمت دوم]
آ…
اولش عین همه منم قلمبه و براق بودم
سفت رو به بالا امکان نداشت ببرن واسم شلاق اونم
اولش عین همه منم بیخیال دیپلم بودم
ولی الان مدرک میخوام تموم میشه بیستم پولم
هیفدهم استرس دارم
هیجدهم میشه خیس تونبونم
نوزدهم تلفن به دست ، دروغ گو عین رئیس جمهورم
اولش شاد و شنگول دنباله فیلم و سینما بودم ولی یهو کشیدن زیرم , کردن لاشیا بی هوا کونم
حالشو کرد رفت و معلوم نیست که کجاس بی پدر الان
کاری نکرد بیرون انداختن حتی چاک و نیپلم برام
اره همیشه دلم میخواست معروف شم و امضا بدم
همرو ارضا کردم که خودمم یکم ارضا بشم
آره همیشه دلم میخواست که بگن شر راجبم
خودم خواستم که شاخ بشن یه سری وراج عن
عین ممه های گلشیفته کوچولو اما چش درار
کاری میکنم حرفمو بزنن تو کل کشورا
عین ممه های گلشیفته خسته اما حرص درار
انقده قفلم که حتی از ممه هات سه تا ورس دراد
واسه جماعت اینا فرق نداره عن و گوشت کوبیده، نه
پره عنکبوته تاره اینجا هرکی یه جور توش بو میده
حبس این خونه شدم ، تابویی نمونده خوردش کنم
خودمو آتیش میزنم میگیره دودش تورم
کس زن قاضیه پرونده که منو انداختن بیرون
کس خار شخص خوده آقام که دنیامو شناختم بی اون
کس خار مردم مریض
کس خار دایی و عموم
کس خار دنیایه کیری
باز من موندم و داغی و حموم
[همخوان]
دیگه پره صحنه از ، کنه های خودشیفته
همه پژمرده کوچیک ، عین ممه های گلشیفته
دیگه پره دور و ور ، از آبروی خودریخته
حق بده یکی مث منم، خب اینجوری کسمیخ شه کسمیخ شه کسمیخ شه
(من هر وقت که چش وا کردم بودم انگار تو برزخ)
(نه راه پس نه پیش همش یهو برق رفت)
[قسمت سوم]
بالا رفته انگار فشارم
یا تو فاز لش کردنم یا دنبال بذار بذارم
جواب درست حسابی نی ، دیوار حاشا و انکار که دارم
حتی اون که خایه مالم بود ، نیومد یه بار به کارم
از همه پر ، از همه کلافه، با همه بی ربط اصن بد
پره خشاب اما اسلحه قلافه
شب یه چند تا بالش میبینی ازم و صدا هق هق از ته ملافه
[پل]
عربده هامو ، نشنوی بهتره
بذار دلت از من داغون و عصبی بگذره
اشک چشامو ، نبینی سنگین تره
برو نمیخوام که ببینی بی تو من داغون و خستم اینطوری غمگینم این همه
[پایانی]
جماعتی که آسمان را به گریه میاندازند، از گریه گریزانند
و جماعتی که دلیل بارانند ، به گریه مسلط
به گریه مسلط !
اشک های من دیدنی نیست، شنیدنیست!
بغض من ، جولانگاه هنر است
[همخوان]
دیگه پره صحنه از کنه های خودشیفته
همه پژمرده کوچیک ، عین ممه های گلشیفته
دیگه پره دور و ور ، از آبروی خودریخته
حق بده یکی مث منم ، خب اینجوری کسمیخ شه کسمیخ شه کسمیخ شه
خلاص!