REZ
Asrar
؛{همخوان}؛
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حلِ معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من

؛{قسمت اول: تهم}؛
آه پایدار پایدار
دگران
مادر گفت هرجا میری زود بیا
اما من رفتم توو راهو شدم دور زیاد
پریدم با جنا با حوریا فهمیدم خوبیا ، بیشترشون ریان
میخونم و میدونم میشنوین همه
مهم نیست تنهاتر باشه اونی که بیشتر میفهمه
مهم نیست اگه رو پس مونده ی من پیست زدین همه
باز میرم و مقصدم مریخه بیت سفینمه
پول میدن اونس بگیرن انگار طلاس کارام
ساختمش خودم نبود تجارت با اسم بابام
ثانیه دنبالمه تا میتونم میدوئم
توو لحظه همیشه کار هست تا میتونم میکنم
گاهی سنگین تر از رکورد رضازاده
حتی با یه لبخند ژگوندش بهم پا داده
گاهی نگام راضی قفل به آسمونه چون
خدا از هر چیزی که خوبه به ما داده

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
؛{همخوان}؛
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من

؛{قسمت دوم: رض}؛
کفِ کفشا چسبناک رو دیوار راه میرم
سقف رو به رومه این تصویرو هزار بار دیدم
انگار همون فیلمه من این دفعه بازیگر
پس به دوربین کاری ندارم توو کفه بازی ـَم و
اسمم رض راضیم ، تووی همین ثانیه ـَم
اینجا یکی مثل من دیدو براش کافیم
حرفا رو ساده میزنم نه توو کاره قافیه ـَم
نه توو راهه حاشیه ـَم و
نه توو فازه ماشینم و
طبیعی سریع، نقش آفرینیم مریض
فرقش توو دوست داشتنه یا که بخوای بشی عزیز
تووی این بحث نشم ریز، درشتو میذارم رو میز
اگه این پرده بره کنار اما هیچ اثری نیس
این قسمت نحوه ی زیست شاد پخش میشه میره
هرچی تصویرشو ساختم خودش بهم میده
این حرکت ها اوله رفتن رو به مقصده
اونا که میشیننم از دم معطلن همه

؛{پیش همخوان}؛
برخیز و مخور غم جهانِ گذران
خوش باش و دَمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
؛{همخوان}؛
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حلِ معما نه تو خوانی و نه من
هست از پسِ پرده گفتگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من

؛{قسمت سوم: جیدال}؛
نه من میمونم نه تو، نه تو میمونی نه من
نه من میدونم نه تو، ببین نه تو میدونی نه من
نبوغم همراهمه بام
قدم میزنه بازم روی خاکِ سیاره ها
سعی نکن سردر نمیاری تو هم أ کاره ما
عشقِ اول خیرمو میخواست و من شدم عاشق بد کاره ها
زود فهمیدم
آدم حیوونه با خرد یه جوری کردم زندگی رو انگار
هر لحظه ای آخرته
گفتم این راه راهه منه
لقِ هرکی بد خواهه منه
جون قابلم میدم من برا هرکی همراهه منه
حس میکنم کل دنیا سرابه یه فریبه
ببین من عادت دارم، دوستام شن یه غریبه
جلو آینه وایسادم و رو به روم یه قرینه
بهش میگم یه صفتو میخوام اونم بهترینه
هدفم اول ساختنه ، بعدش هم نباختنه
اندازش فرق نداره وایسه جلوم انداختمش
؛{همخوان}؛
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حلِ معما نه تو خوانی و نه من
هست از پسِ پرده گفتگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من