Bahram
Ehsase Daroon
[متن آهنگ «احساس درون» از بهرام]

[مقدمه]
(ولفگان)
(ولفگان)
(بهرام)
(بهرام)

[قسمت ۱: ولفگان]
رسیده وقت گفتن، حالا از چی بگم؟
ثانیه رو شمردم، رسید وقتى چه کم
همه‌ى احساس من تبدیل شد به خشم
روزگار گفت بد بیار، تقدیر گفت به چَشم
دنیای لعنتی معنویات رو یاد من داد
از بر بدی هر کسی میرسه به فریاد
وقتی معلم انشاء گفت علم یا ثروت
بهش بگو هیچکدوم، فقط نباشه منت
زندگی یاد من داد چطورى باشم قوى
قاعده‌ى آدما یه چیزه: فقط برترى
وقت زیبایى بینایى من تقویت میشه
با بچه هر جور تا کنی، همونجور تربیت میشه
بچه‌ى دزد بلاخره به بار دزد میاد
جوونى مثل من خب یه کار و مزد میخواد
دیگه عادت شده به ما فخر فروختن
تو آتیش حقارت چه سخته سوختن
به محض دوختن دل به کسى
باید آماده کنی خودت رو واسه بی کسى
باید مرهمى باشه واسه زخمام
واسه من همین کافیه که شب‌ها
با قلم و کاغذ مأنوس بشم
دست به دعا بر می‌دارم وقتى مأیوس بشم
معلوم نیست که من تا کى زنده هستم
چشم به راه، چشم به در، منتظر نشستم
[همخوان]
تا کی حسرت عمری که رفت؟
تا کی این زندگی بی هدف؟
تا کی خون توی رگ منه؟
تا کی روح توی این بدنه؟
تا کی نرسیدن به جواب سوال؟
تا کی می‌گذره جمعه‌هامون به انتظار؟
تا کی ختم خوشی‌هامون به شکل بد؟
تا کی پایان بی کسی‌ها؟ نقطه سر خط

[قسمت ۲: بهرام]
یه خیابونه میدونی بهت رحم نداره پس
یه جوونه از این زندگی سهم نداره پس
از بس سوارتن منت رو دوشته
تا وقتی خط صاف میکشن رو نوار قلب
دفتر نقاشی بچگی‌هام نداره نقشی
جز ابر و بارون و طوفان با آدمای وحشی
جرم من چیه؟ چون که خیلی صریحه حرفم
دوست داری مجازاتم کنین از طریق مرگم
خدا بدون تو شاهدی و من هم شاعرم
مخلوقاتت تو این دنیا پی حفظ ظاهرن
جناب سروان جرمم چیه که نداره امکان
پشتم گرم باشه به جایی جز میله‌ی زندان؟
تحت تأثیری با اراده‌ى مرگبار حرفم
تو هم مثل من جنازه‌ى در حال حرکت
حرفام سوز داره ها؟ بسوز چون من هم سوختم
وصله‌های بی ربط رو اونا پشت سرم دوختن
بزار رک بگم، تو دنیامون دو چیز هست
یکی خداونده و یکی هم حیوون‌های پست
دیگه بسه، نمیخوام بحث رو مذهبی کنم
پس یه قلم، یه کاغذ و یه مشت مثنوی دورم
حرفی دارم، بخاطرش راه دلم بسته شده
قلب کسى نمیزنه واست غیر از قلب خودت
مردم اینجا وحشی‌ترن از زمان فرعون
خوش اومدی به نیویورک جهان سوم
[همخوان]
تا کی حسرت عمری که رفت؟
تا کی این زندگی بی هدف؟
تا کی خون توی رگ منه؟
تا کی روح توی این بدنه؟
تا کی نرسیدن به جواب سوال؟
تا کی می‌گذره جمعه‌هامون به انتظار؟
تا کی ختم خوشی‌هامون به شکل بد؟
تا کی پایان بی کسی‌ها؟ نقطه سر خط

[اوترو]
(تا کی حسرت عمری که رفت؟)
(خون توی رگ منه؟)
(نرسیدن به جواب سوال؟)
(ختم خوشی‌هامون به شکل بد؟)
( پایان بی کسی‌ها؟ نقطه سر خط)