Bahram
KHOON
[ورس اول]
ما با کل بنا مشکل داشتیم، زدیم به بن
نه با بره‌ها چریدیم، نه خوردیم فریب گرگ
نوشتیم واسه روشنایی و نسیم صلح
واسه هرکی خودی بود و به مرور غریبه شد
دهن‌هامون بسته نموند با نُرم و با زور و قفل و
زیر فشار عرف دلمون هرچی خواست گفت
جلوی ریز و درشت
شوخی یا جدی و خشک
از اشکامون آب شرب گرفتیم هرکی خواست خورد
گردنم درد گرفت انقدر اومدم سربلند بیرون
دیگه گول نمی‌خورم من بعد
بالا آوردم هر چی بود
اکثریت همه هم شکلن
لعنت به فرهنگ جمعیتون
دل میشکونن و می‌خورن مغز
گند می‌زنن و نمی‌شن پشیمون
از دوست یه نشون بده بهمون زود
دشمن فراوون اطرافمون
خون میچکه از دندون
کو انگیزه و آرزو؟
تو جنگیم هر روز
جون میدیم ساکت و مرموز
خنجر تو کمر، توی پهلو
ول و بی ملت و علت و معلول
[همخوان]
خون
می‌پاشه تو صورت هر روز
می‌چکه پایین از ابروم
زمین خون می‌کنه گریه
خون
پریم از نفرت و اندوه
وسط میدون اسب خشم‌مون می‌کشه شیهه
خون
می‌پاشه تو صورت هر روز
می‌چکه پایین از ابروم
زمین خون می‌کنه گریه
خون
پریم از نفرت و اندوه
وسط میدون اسب خشم‌مون می‌کشه شیهه

[ورس دوم]
ما ریز میدیدیم گنده رو
تا تغییر خواستیم بهمون گفتن تند نرو
که حفظ کنن سلطه رو
دامنه لیز شد تا بیخیال شیم قله رو
کلمه رو از معنی تهی کردن
عقیم کردن جمله رو
با شیر کفتار خر می‌کردن کرّه رو
بش یاد میدادن اخم صورت‌های مهربون ضربه خورده رو
بزرگ که می‌شد قورت می‌داد خوک درسته رو
حق می‌خورد، میشد تپل تر و درشت تر و
من لال نمی میرم تا بشم از بند فکرت آزاد
بیام از پشت پلکت بیرون
تا بشم نقض ادعاهات
نیاز ندارم حتی
باشم تو متن اتفاقات
آوازم کافیه تا
بکنم ملک فکر رو آباد
از دور انگار یه لکه کم نور
می زنه سو سو
می‌کشه‌تم تو، تو
پاک میکنم صورتم رو از چرک از اندوه
از این سیاهی ملعون
می‌سازم قافیه و مضمون
آینه‌ام رو میگیرم رو به نور
خودم رو می‌کشم بیرون
از
[همخوان]
خون
می‌پاشه تو صورت هر روز
می‌چکه پایین از ابروم
زمین خون می‌کنه گریه
خون
پریم از نفرت و اندوه
وسط میدون اسب خشم‌مون می‌کشه شیهه
خون
می‌پاشه تو صورت هر روز
می‌چکه پایین از ابروم
زمین خون می‌کنه گریه
خون
پریم از نفرت و اندوه
وسط میدون اسب خشم‌مون می‌کشه شیهه