Bahram
GHEYRE INE MAGE
[قسمت ۱]
نه توی جنگم من، نه توی صلح بات
من فقط تو خودم بودم اکثر اوقات
نمی‌خواستم این رو بگم ولی خب ما
جفتمون راحت میشیم اگه بکنم رسوات
ببين فقط میشه شکاف‌مون زیاد
تا وقتی که نپذیریم مشکل‌هامون چیاس
انگار من ته خیارم و تو سر پیاز
نمی‌دونم چرا، ولی به هم داریم نیاز
ما با لغت می‌زنیم و اون‌ها زدن با لگد
اما جنگ جنگه، چه با پا، چه با دهن
اما ضربه ضربه‌ست، چه به روان، چه به بدن
فقط یه ذره خشم لازمه و یه دونه هدف
منم هر جا تونستم صدمه زدم
ولی بعضی وقت‌ها باید بکشی عقب
تا ببینی زندگی چی میذاره توی صفحه‌ات
تا تکیه بدی و تماشا کنی فقط

[هم‌خوان]
من و تو هم شاید فکر کردیم
خالق این قصه‌هاییم
ولی تش ما هم میریم از بین
یه جایی زیر پای یکی وسط این ازدحامیم
غیر اینه مگه؟
بعضی وقتا باید نجنگید
اینجا کسی به فکر ما نی
بعضی وقتا باید کنار کشید
باید کنار بکشی
تا حس شه جای خالیت
غیر اینه مگه؟
[قسمت ۲]
من بهت گفتم رشد سهم اونه
که همیشه شعورش بچربه به اصولش
چون راه خیلی سخته، مقصدم خیلی دوره
همه چی باب میل ما نی
بعضی وقتا قورت میدی فقط اشتهات کوره
شاید همه دستاوردات اتفاق بوده
واسه اینکه بهشون کنی افتخار زوده
بذار نقص‌هات ویژگیت باشه، بگو اشتباهت خوبه
همه‌ش چش‌هات تو چش‌هامه ولی انگار نیست حواست
کل فکر و ذکرت اینه باید چی باشه جوابت
خوشحال اون نیست که اندوه رو نچشیده
خوشحال اونه که با کل احساساتش تو تماسه
با خودت حرف بزن، به خودت جواب بده
تو بپذیری یا نه، چیزی به من نمی‌ماسه
من فقط نیمه توام تو به تصویر دیگه
که این جامعه ندیده، فقط چون نمی‌خواسته

[هم‌خوان]
من و تو هم شاید فکر کردیم
خالق این قصه‌هاییم
ولی تش ما هم میریم از بین
یه جایی زیر پای یکی وسط این ازدحامیم
غیر اینه مگه؟
بعضی وقتا باید نجنگید
اینجا کسی به فکر ما نی
بعضی وقتا باید کنار کشید
باید کنار بکشی
تا حس شه جای خالیت
غیر اینه مگه؟
غیر اینه مگه؟ غیر اینه مگه؟
غیر اینه مگه؟ غیر اینه مگه؟