Bahram
BALA OFTADAN
[ورس]
خرجین چرم رو الاغ کور
مردم مرعوب پادشاه زور
محفظه تنگه و تعدادمون زیاده
نمونده بینمون حتی جای مو
همه روییدن از خاک و خون
کسی وصل نیست به جایی تو آسمون
علف هرزه که می پیچه به ساقمون و
کند شده دیگه قیچی باغبون
ببین همه ترسیدن
من هم ترسیدم ولی کنجکاوم
می‌خواستم ترس‌هام رو طعمه کنم
ببینم چی می‌چسبه ته قلابم
صیدم سنگین بود، من رو کشید تو
من هم شل کردم و افتادم
من تا وقتی می‌ترسم هستم
من تا وقتی می‌ترسم آزادم

من تا وقتی می‌ترسم آزادم

آینه‌م رو برعکس میگیرم
دنیا رو تو دستم میبینم
کوه‌ها دره‌های آسمونن
درخت‌ها آویزونن
من دارم بالا می‌افتم
من دارم بالا می‌افتم
زمان رو پیش میرم
مکان رو بر می‌گردم
می‌بینم مردمم رو، فاسد میشن، میگندن
همه تو جاشونن، تکرار باباهاشونن
هر چیزی غیر از این بودن، اونا رو درک می‌کردم
من دارم بالا می‌افتم
من دارم بالا می‌افتم
صاعقه جوونه زد، زمین ابر شد
آینه‌م رو چرخوندم، بارون تگرگ شد
چه شنا نابلدایی تن به آب زدن
تو اشکی که تو چشای زمین جمع شد
من دارم بالا می‌افتم
من دارم بالا می‌افتم
من دارم بالا می‌افتم
من دارم بالا می‌افتم
من از ترس نترسیدم، از ترس انگیزه میگیرم اصن
با من از واهمه‌هات حرف نزن
بترس از هر چیزی که به سمتش میری
که این ترس نیست که تو رو داره میکشه عقب
نه من گم کردم مرز سیستم و آدم‌ها رو
ذهنت رو بگرد پیدا می‌کنی ما رو
چون ما همه‌مون تهش به فکر منفعتیم
پس باید بریزیم تو خودمون، ببندیم دهنا رو
تو هم وانمود کن به هر چیزی که نیستی
منم وانمود می‌کنم که باورت کردم
اقلاً اینجوری به جایی تو ذهن هم
داریم پشت ویترینی که ساختیم از دروغ و فرهنگ
اما له له می‌زنن همه تو سطح شهر
واسه یه مدرک، یه نشونه، یه دونه سند
که بفهمن کی‌ان و کجان و چی فکر می‌کنن قلباً
راجع به هر چی که نمی‌فهمن
من هم فکرهام رو کردم، رفتم دورهام رو زدم
حرفم رو میزنم، بعد هم میرم تهش به درک
اگه نمی‌ترسی، بدون داری میری سمت غلط
اگه نمی‌ترسی، بدون داری میری سمت غلط