Bahram
PEYDA
[ورس اول]
چی‌ام؟ کجام؟ چی میخوام از کی؟
واسه زخم‌هام کی رو بکنم تنبیه؟
بین خودها، کیه خود اصلی
که نمیشه حل تو خرد جمعی؟
بقیه از دم تهی و فرعی
همه چی تقلبی و کمی
همه چی تفننی و سطحی
هر چی که هستی رو می‌کنی مخفی
یه کم از اون، یه کمی از این
یه کم از مارکس، یه کم از تختی
یه کم هم اینترنتی تحقیق
تو از اساس خودت رو بستی
یه کم هم اعتماد به نفس قرضی
که بگی تو هم میتونی، می‌فهمی
که نه خیلی تنها بشی بترسی
نه خیلی احساس کنی تو جمعی
فهمیدم خواسته‌هام ساده‌ان و کم
به هر چی نمیخوام هم میرسم
میکنم بذرم رو تو سرت سبز
میبرم زرنگ‌ها رو زیر ضرب
همه تو کاسه‌ات میذارن تهش
ببین کی میاره از دلت در میشه تو بغلت گرم
ببین کی بت میده راه حل بهتر
شکسته آینه‌ها رو گردنبند
همه سایه‌ها گمن، محون
باید نیمه‌ها را کشف کرد
بعد گذاشت تیکه‌ها رو بغل هم
بدون حدس و فرض و سرنخ
نمیشه این معما رو حل کرد نه
باید بشی به خود مسلط
باید برسی یه جوری به صلح تو کَلَت
[پل]
پس خودتو، خودتو، خودتو
خودتو خودتو پیدا کن
خودتو، خودتو، خودتو
خودتو خودتو پیدا کن

[ورس دوم]
نور از دل عالم رفت
انگار که شرابم از جامم رفت
خرناسه‌ی خوک زمان رو کشیدم و
رنگ از نگاهم رفت
همه پیدا شدن از ترس
ولی گم شدن تلخه و لذت‌بخش
همش قصه‌ست تهش
همه گیجن و می‌پیچن به پروپات
میخوان از نصفت سهم
خورد موج امیدم به سنگ‌های ساحل جهل عموم
رفته افق فکرم تو حلق غروب
هجرت کرد شعرم از شهر حروف
حس رفته از تنم و قلمم
تاج طلا رو کله‌م و شاهم تو شهر دروغ
همه قلب و عروقم پر مکر زمانه و
نبضم طبل جنگ درون و برون
اما آهم میگیره ماه رو
راه میرم رو خوک‌های زیر پام و
پا نگیرم هم، پا میشم میرم راه رو
کافیه، خوردم همه زمین‌هام رو
پشیمون کردم بالاسری‌هام رو
می‌بخشم نقص‌هام و بدی‌هام رو
می بخشم همه ناتنی‌هام رو
من رو نگاه کن، خود رو پیدا کن
[پایانی]
منو نگاه
منو نگاه کن خود و پیدا کن
منو نگاه منو نگاه
منو نگاه کن خود و پیدا کن