Bahram
Tekrar
[متن آهنگ «تکرار» از بهرام]

[هم‌خوان]
تو تو این اتاقی یا این اتاق تو ذهن من؟
من اشتباه کردم ولی کسی نکرده این اشتباه رو مثل من
روزها سکوت کردم که بشنوم صدای شهر رو
شب‌ها سکوت کرد شهر که بشنوه صدای من رو
یه صدای زنده‌تر
حالا این منم، چیزی که هستم
جدا از من نیست نوشتن و خوندنم

[قسمت]
اتفاقاً
یادم نمیاد که شب بود یا که صبح بود
دلم پر بود
یادم نیست حالم چطور بود
پای چشم سیاه به رنگ نصفه شب
تو دلم آفتاب سر ظهر بود
سرم پایین بود
با این بود خطرم
خودکارم همبازیم بود
صدای یه آدمی‌ رو می‌شنیدم
ولی برگشتم و دیدم کسی پشتم نیست
لعنتی کسی نیست
تو تو توهمی
هر چند که توهم هم خیلی چیز بدی نیست
باز صدام کرد
من یه کم جا خوردم
مغزم دستور داد به پلکم
پس چشام وا شد
بعد برگشتم رو به خیابون
پاهام سرّ و شل شد
ترس تو چشام بود
جرأت تو دستم
که یکی یهو گفت: تو! هی!
تویی که زمین و زمون‌ رو همش فحش می‌دی
با این موزیک عجیب و غریبت خوش می‌شی
بعد تازه میگی این ویژگیته عیب نیست
عمرت و جوونیت‌ رو پاش دادی حیف نی؟
گفتم تو کی هستی؟ با من چی‌ کار داری؟
گفت عجله نکن از هم سوال زیاد داریم
تو از اونایی که فکر می‌کنن کوه کندن
من گفتم کجاش‌ رو دیدی، تازه شروع کردم
گفت خیلی‌ها مثل تو شروع کردن باختن
گفتم هدف داشتم، اون‌ها آرزو کردن
گفتم تو چی هستی که با این کلماتت با ریتم تند قلبم با مخم می‌رقصی؟
گفت من توی پشت تصویرتم
گفتم دروغه، از دید من تو وجود نداری
من توی تنهایی‌م به تو معنی می‌دم
گفت من یه صدام فقط
که جای التماس بهت اعتراض کردم
گفت دروغ تویی نه من، نه
من هم لبخند زدم، یه نگاش کردم
سریع دویدم و برگشتم تو اتاقم
دلخوش بودم تو حبابم
گفتم احتمالاً ناراحت شد و ترکم کرد
ولی اشتباه کردم
اومد نشست جلوم و یه نگاه کج کرد
صداش رو صاف کرد و ابروهاش رو خم
گفتم فکر کردم رفتی و رفتم
گفت با این فکرت باید به شعورت شک کرد
گفتم من پیش می‌رم، واسم راه پس نیست
گفت این همه بلا اومده سر زندگیت، بس نی؟
یه چند دقیقه بهم گوش بده، حرف‌هام واست بد نی
تو ته تهش یه سرگرمی‌ای واسه این ملت با فکر سنتی
تو کشورت که یه مجرم غرب‌زده بودی
این ور آب هم یه کله‌سیاه غربتی
تو اشتباه کردی
گفتم اصلاً حق با شماست
ممکنه بگی دیوونه‌ام اما
ببین من نمی‌دونم
[هم‌خوان]
تو تو این اتاقی یا این اتاق تو ذهن من؟
من اشتباه کردم، ولی کسی نکرده این اشتباه‌ رو مثل من
روزها سکوت کردم که بشنوم صدای شهر رو
شب‌ها سکوت کرد شهر که بشنوه صدای من رو
یه صدای زنده‌تر
حالا این منم، چیزی که هستم
جدا از من نیست نوشتن و خوندنم