[متن آهنگ «نگاه» از بهرام]
[قسمت]
منم موسیقیمتن لحظههات
اگه زندگیت یه فیلم بر اساس واقعیته
با دلت بهم گوش کن
زندگی تپش وسط سینته
نه غریبم نه سرکرده
من عیناً تکرار میشم بازم اگه زمان برگرده
نه پشیمونم، نه شرمنده
منم هذیون یه دنیای تب کرده
من دنیامو خودم آفریدم
زمانش هم طول میکشه تا آخرین درد
من یعنی اولین تولد تا آخرین مرگ
من یعنی اولین جوونه تا آخرین برگ
اونی که مغز هست وسط کلش
میبینه منو وقتی صفحه برگش...ته
اونی که مغز هست وسط کلش
میبینه منو وقتی صفحه برگشت
اونم که بیمغزه بگو بهش که پیدام میکنه توی عمق فکر بچهش
بذا راکد بمونن
بذا بهم پشت کنن
من انتخاب کردم که درد بکشم و رشد کنم
حتی تو زمستون مثل سرو
سبز و تازه
زندگی تو شهر گخ منو مایید
انداختنم زندان که بکشنم پایین
همه میگفتن باید ساخت
آره باید ساخت از من و زندگیم فیلم
اینها رو گفتم که بدونی تو رستمی تو یه شاهنامه خالی
ما با هم فرق داریم
من یاغیام و تو یه نون به نرخ روز خور جاکشی مثل بقیه
من اندیشهم، تو یه مُد
من زندگیم تو هر لحظهش
هم مسیر بوده هم مقصد
خوش به حال اون که باهام موند و درکم کرد
وای به حال اونکه دگم بود، ترسید از تغییر و ترکم کرد
من امشب میخوابم
ده سال قبل صبح پا میشم و مینویسم ضدّ تو
که بازتولید میکنی همون فرهنگ تخمی رو که من قربانیشم
نه محدودم به زمان و مکان
نه حل میشم وسط حماقت عوام
تو خوشحالی از اینکه یه روز میمیرم
در حالی که هر روز تولدمه توی مغز آدمها
مخ تو ریشهست
من یه ایدهم
جوونه می زنم توت
باورم کن
کافیه بری تو فکر
تو سکوت
تا ساخته شم از نو
می خوای صفحه بشم بچرخم؟
یا رنگ بشم، نقش ببندم روی دیوار؟
انگشت اشارم رو کلته
چون ریشه مشکل اینجاست
من ساکن همین ریشهام
از اینجا هم نمیرم هیچوقت
به من میگن هیپهاپ