Gdaal
Chand Chandi
[قسمت ۱]
بگو بینم با خودت چند چندی؟
بیست و چند رو رَد کردی؟
رَد کردی یا نه؟
سالمی شهروندی؟
بگو صادقی یا هفت خطی؟
از هرکی هست کندی
تو سر از مرگ هست ترسی
آزاد که نیستی بگو در بندی یا در زنجیر؟
هان؟
بگو چطوری -َن آدم های دور و ورت
گرگ و دله، کَره می گیرن از اَن شون بخورن یا نه؟
خوردنی -َن
مرغ و بره؟
من که، از خودم نه نیست خبرم
هرچی گل میزنم حس می کنم ده هیچ عقبم
سم ریخت قلمم
هر قدمم داره میشه سنگین تر از قبل
از بدنم جدا شدم چند باری
انگاری قمرم
دور زمین زدم چرخ
آه
نه نمیره دیده رو هم
سکوت من رو کَر میکنه
درست مثل جیغه اونم
بزرگ شدم بیشتر شد تیره روحم
تیغ ، تیز ، کینه ، سینه
میشکافه میشه تیشه به ریشهٔ عقل
بگو راست کدومه؟
زندگی روز مَره
کیلیشه ی مرگ
[قسمت ۲]
زمان خونم شد
زمان خونم شد
زمان خونم شد
لحظه وطنم
بگو، تو کجایی باهام حرف بزن فقط
بگو تو جهنمی هنوز تو
به امید بهشت
یا تو بهشت نشستی با ترس جهنم
بگو اهلِ دنیای واقعیی هستی
یا عاشقی مستی
تو جاده می رقصی، مردی پی زن رویاهات
یا نری سیخ کردی پی ماده میگردی؟
بگو اصلا آدمی؟
تو سر داری باوری؟
(با خودت چند چندی؟)
(بیست و چند و رَد کردی یا نه؟)