[ورس یک: هیچکس]
قاضی منو دوست داشت
قاضی منو دوست داشت
گفت چرا اینجایی؟
گفتم اینکه شکایت اولم نی
از کجا بگم که خدا رو خوش بیاد؟
اوراقو گم کردین یا دزد اوراقو برد؟
بز اوراقو خورد؟
بگذریم
نوجوون که بودم بهم گفتن
«یا درس بخون یا که برو دنبال جفت»
راستی چرا به حجاب گیر میدین
جای اینکه برین دنبال دزد؟
جامعه کثیفه، ولی نمیشه زغالو شست
صیغه، چه صیغهایه؟
گوشتش حلاله بدی گرازو غسل؟
کاش میشد مثل گربهها اولادو خورد
آخه از جنین کردیم جوبا رو پُر
خیلیا تقویم نمیخوان دیگه
روزا رو مخن و مخا تو شرت
دیگه حتی رحم ندارن به سوراخِ قفل
[ورس دو: بهرام]
شما چی؟ شما که مام میهنو
مالیدی به زیر بغلت که بو نگیری
شما که خوبها رو بد کردین
این یعنی وطن ولی آدمای غربتی
منو میبینی؟
جلوی پام هیچ رده پایی نیست
حتی افتخار میکنم به اشتباهام
[ورس سه: علی سورنا]
پشت این جنگها، پشت این رنگها
پشت این زندگیها، پشت این سنگها
پشت این عشق لعنتی بیخبر
پشت این لبخندهای تلخ بیاثر
پشت این لرزیدنای دست که نونشو میده
پشت این خطا یه مداده که جونشو میده
من با هر خط که مینویسم له میشم داداش
دارم نقب میزنم به یک بنا به نام من بجنگ
نقب میزنم به سنگ، آب میکشم ازش