{آلبوم گوزن | متن آهنگ «پلیکان» از علی سورنا}
{صحنهی اول}
تو فصل پرواز پلیکانها
بعد دامنهها؛ سرمای خاکی باد همهجا
پوست رو میترکوند با وزشهاش
یه ساحل خواب رو دامن خاک
بیدار شد هرلحظه نگاه میکرد
به آسمون غرق پرواز
من زل زده بودم به شکار
به یه قاب کدر
بداهه مثل ادامهی شعر
یه سقوط بزرگ
پلیکانها وقت شکار
پر اطمینان شب رو کشتن
اونا عاشق میشن نه گرسنه
اما تقدیر ساده و زشت
جویدن جنازهی عشق بود
یه نقطهی زرد
چشمک میزد پشت یه ابر
بالاتر از پرواز پلیکان
من خیره شدم به این حفرهی رنگ
به این پروازای عجیب بلند
یه پلیکان از گله رها شد
هوا تیره شد اما اون نمیرفت
انگار گیر یه طعمه است
ندیدم طعمه چی بود
اما کردم تموم شیبش رو لمس
یه نقطهی زرد نزدیکتر شد پشت یه ابر
بالاتر از پرواز پلیکان
من خیره شدم به این حفرهی رنگ
{همخوان اول}
تو فصل پرواز پلیکانها نمیاد یادم
که کی هستم توی وجودم
یه نشون دارم از قاب قدیم آویز اتاق
که یه زن باچشمای خالیه و مات
نمیاد یادم؛ نمیاد یادم
{صحنهی دوم}
برمیگردم از تو راه گمم
از ساحل به سمت یه خواب پر از مه
و هوا پر از هاله و رنگ
یه خونه با ستونای بلند
پنجرهها کفن پوش و سفی
تو همخوابی ملحفههای بلند
یه راهروی بیانتهای پر از مه
تهش انگار یه قابه
خودمو میکشم به سمت قاب هرطور
میکشنم اشباح از پشت
تصویر رو یادم نمیاد
خالیه جای چشمهاش از دور
داد میزد؛ داد میزد که نگاهم کن
کشیدنم اشباح از پشت
سمت پنجره که گفت بازم کن
یه سیارهی زرد در حال نظارهی من
نزدیکتر از هر سایه به من
من خیره به این سیاه چالهی رنگ
دویدم رفتم بیرون از در
به سمت ساحل تا نزدیکش شدم
غول موج ایستاده بود
روی دریا تو اوج مستی افتادم
روی خاک؛ خبری نبود از پلیکانها
دستای موج بدن بیجونتو داد
با چشم تخلیه شدهات
داغتر شد سایهی من
سوختم تو گهوارهی گرم
برگشتم تو شعلهی نور
خورد بهم سیارهی زرد
{همخوان دوم}
تو فصل پرواز پلیکانها
ما ذرهها بیشماریم
ریههای انفجاریم
معلق توی هوای مذاب
نمیدونیم یادمون کجاست؟
نمیدونیم نگاهمون کجاست؟
ما دردا بیشماریم
ما ذرهها بیشماریم