Ali Sorena
Baad Pichid Too Mazra`eye Gandom
{آلبوم گوزن | متن آهنگ «باد پیچید تو مزرعهی گندم» از علی سورنا}
{صحنهی اول}
باد پیچید تو مزرعهی گندم
پشت زمینای خونهی پدربزرگ
اینجا کویره
گرم، خشک، سخت، بزرگ
گفتم یادته نواختی برامون
با گندما سوت سوتک ساختی برامون
اومد یادم، اومد یادش و ساخت
سوت سوتک رو بازم نواخت
...بازم نواخت
...بادم نواخت
...گندما میرقصیدن
اون بازم نواخت
...پشت به من بود
...وقتی برگشت دیدم
...چشمهاش درخشیدن
...ولی بازم نواخت
زندگی گاهی ورم میکنه
سعی کن آروم باش و متین
سقوط کن به عمق رها شو
مثل نفسهای عمیق
رهایی فرار نیست پشت هر گره
یه شیوهی مبارزه است
این رو به رو شدن یعنی لمس واقعیت
و فراری از پناهگاه متنفره
باد پیچید تو مزرعهی گندم
گرم شدم من همهی سرد رو
ایستادم احساس از حضوم گذشت
اشک درد رو شست غروبم شکست
باد پیچید تو مزرعهی گندم
آزاد شدم من همهی درد رو
مرحم گذاشت رو زخمهای بازم
...ورودم به قعر
سقوطم به زخم
{همخوان}
این منم یه انسان سخت
که دنبال صحنه میگرده
جاری تو پهنای مرگ
گرچه میترسه
بدون لحظهای وقفه
به سمت آینده
اون گلولهای که میشه شلیک
هرگز به اسلحه برنمیگرده
{صحنهی دوم}
در انتهای هر زمستان که
دستها و ساقهها غروب میکند
آخرین انار دنیا به روی سنگفرشی
از جنس خون غروب میکند
در انتهای این تباهی
انتهای این هوای بد
انتهای کوچههای یأس
بنبستها غروب میکند
در انتهای تن، جان غروب میکند
در انتهای شب، جهان غروب میکند
در انتهای فقر، نان غروب میکند
و در انتهای آخرین رعد و آخرین ستاره
آسمان غروب میکند
و باران غروب میکند
سواران غروب میکند
نامداران غروب میکند
تیرهای چوبی از روی شونههای بردگان
غروب میکند
در این سراسر غرق تباهی آفتاب و آفتابگردان
و مزرعههای سرگردان غروب میکند
اینجا که فوارهها جعل آبند
آبشاران غروب میکند
مثل تو که آخرین بند سرخ قامتت
از میون دستهای خالی ما
به روی بومی از خیابان غروب میکند
خیابان غروب میکند
{همخوان}
این منم یه انسان سخت
که دنبال صحنه میگرده
جاری تو پهنای مرگ
گرچه میترسه
بدون لحظهای وقفه
به سمت آینده
اون گلولهای که میشه شلیک
هرگز به اسلحه برنمیگرده