Ali Sorena
Poshte In Jang Ha
پشت این جنگ ها، پشت این رنگ ها
پشت این زندگی ها، پشت این سنگ ها
پشت این عشقِ لعنتیِ بی خبر
پشت این لبخندهای تلخ بی اثر
پشت این لرزیدن های دست که نونشو میده
پشت این خط ها یه مداده که جونشو میده
من با هر خط که مینویسم له میشم داداش
دارم نقب میزنم به یک بنا به نام من بجنگ
نقب میزنم به سنگ، آب میکشم ازش
لاشه های دیروز من که قلدرن
امروز یه باورن که لاشخور خورن
من اون تخته م به روی من به گچ زدی به خط
ریه های امروزم از همون گچ ها پرن
من خُلم یا این همه خلق بی خبر؟
وقتی پشت هر قیچی باغبونیا گُلن
آهای! عمرِ کوتاهِ گل دروغه
آهای! پرتگاه نسیب پل دروغه
آهای! زن های خسته نفس جویده مجرم
آهای! مرد های چرک قصه های کار
آهای! بچه های کوچه های خاطره
آهای! گونه های سرخ دخترای دار
آهای! پیرزن چرخک به دست
چند تا دست باید بچسبن به هم رئیس؟
که مهر بسازن بکنن این مملکتُ آباد؟
چند تا دست باید بشن قطع
تا این چرخ بچرخه واسه مملکتِ آباد؟
چند رئیس جمهور؟ چند کابینه؟
چند شعارِ شهرِ آزاد اینه؟
من که مستِ الکلم از پرت و پلا پرم
من همون نگار ام که گیسوـمُ به دندون کشیدم از تو دست این تبر
تموم من موند زیر چرخ جامعه
قرصم، دودم، الکلم، سقوطم
با تموم مادرای این شهرم: این همون پسر بود
به خاطر درد، رگ سرد، تو تن لت و پاره ـَم
من پسر صلحم اما ننم سرِ زا رفت
من موندم لای شما لاشیا
من موندم لای بازی با این بازیا
کلی انسان طلب دارم پشت هر نگاه پر از لبخند کج شدم به اخمت
بگو تموم مانع ها رو رشدم بشینن
آخ که نمیدونی این پشتم چه بیوه ـَس
پشتم چه بیوه ـَس، چه بی سند چه تلخ
این جهان چه رنگینه
آخ که نمیدونی
چقد دلم خالیه و راه رفتن با دلِ خالی چه سنگینه
شدم یه شاعر از دست تو، از دست تو، تو ها
شدی یه شعر به دست من، به دست من، منا
پشت این سوزِ بادِ تازیونه
رو صورتِ کتک خورده ی این همه خونه
پشت حق مردم، شعارِ ناشیونه
پشت این فراموشی های ماهی گونه
پشت لبِ لالِ آرزو های محال و هوا و خواب و خیال و پشت زارِ لاله و
لاله های زارِ پاره
پشت بابا های جاهل و مادرای پر از زخم
پشت شهر تحقیر
برچسبِ تقدیر
دست های بی تصمیم
بی قدرت، بی خلاقیت
پشت دعای فردایی تلخ
پشت من چه بیوه ـَس
اما هنوزم رو ت*مم میرم راه
لحظه هامو لت و پار میکنم با حرفام
پشت سینه ـَم چه قهره دل
پشت این دل چه دل دلیه اهل دل
پشت پرِ پروازم بازار داسه
تلخه که تیغ ها میخونن "لا" لای لاله
پشتم چه بیوه ـَس
کجا بزارم؟ پشت کدوم ابر ها خدا بذارم؟
پشت تن زر پرست کوچه های تهران
درخت های پاییز برگ گریه میکنن
به قیمت خدای خسته از صدای گرگ ها
حتی اگه مثل پشتم بیوه شم
با این دستام شلوار دنیا رو میکشم پایین
من پسر صلحم اما ننم سرِ زا رفت
یک، دو سه چپ راست بالا پایین
زدین، زدین، زدین، حالا ماییم
منم که میام از پشت قبر آرزو
پشت این عشقِ لعنتیِ بی خبر
پشت موی بلندت که دزدیده شد به شعر
یه تیکه ام با صورت رفت تو ناکجا
منم ترددم منم فوت
منم منم یه مردم
منم تلخ به رنگ الکل
منم یه صورت با چند هزار چشم و گوش
منم یه قامت با چند هزار دست و پا
من هم کورم، هم لالم، هم کَرم، هم خیالم