[متن آهنگ «واقعیت» از حصین، پیشرو، علی کینگ و امیر تتلو]
[مقدمه]
اینبار واقعیتی را بدان میخوانم که خیلیها ازش فراری شدن آره مرد خیلی ها
[قسمت ۱: رضا پیشرو]
من توی فردا مردم وابستگی ترسناکمه
روزها داره منو میکنه سرد و غمناک
احساس نفسم سخته تو این غروب درد
من منجمد شدم و روزها منو عوض کرد
تو خیابونهای خالی پر از آدم مجازی
مگه میشه تو این تنهایی تو خودتو نبازی
وقتی از کنارت رد میشن سایه میدن نشون
انگار که پاهات از دست رفتن میری کشونکشون
به سمت چیزی که آرزوته فقط ببینیش
که گل زندگیتم توی تاریکی میچینیش
تو اوج شب آرزوم روشنایی ما شدیم غرق
انگار که شهر بینور شده و نمیاد هیچ وقت برق
کسی که طرد میشد از وقتی چشاش میشد باز
تا وقتی که توی رنکینگ سرجاش میشد دراز
آرزو مرگ داشت همیشه تو سینه خستش
که تنها تکیهگاش همیشه بود در بستش
فرد من و ماییم چون خودمون میخوایم و بس
به علت بزرگی اتاق فقط داریم نفس
پس بذار ناامید بشیم که نفس میشه تموم
بهار مجازیمون هم بزودی میشه خزون
[قسمت ۲: حصین]
لفظی رو گره زدن که حکومت نشه عوض
واس همین باید ببینیم هزاران علف هرز
جغد سیاه تو دل شب شیپور پیروزی زد
برد ما یعنی حفظ اصالت دیروزی مرد
از زهر قلمم به تلخی شب غلبه کرد
لبخند امیددهندهتون هم هست مدد زهر
نذارین شرط که خیلی آسونه پدید درد
نمیشه سرد، دیگه کسی با حرف نمیشه طرد
بازی ترس تجربهها بهت نمیده درس
آدم مست هیچ وقت واسه تو نمیشه کس
همیشه هست قانون مگه عقیده شه عوض
تو شیشه شد این خون بدون موی لای درز
تو سفیدی یا سیاه چهرهت یه انسان نماست
بیا با زهر ابدیت منو بکن خلاص
به دهانه خشم شب بگو از پیشم بره
بگو چرا ستاره دیده نیست شبم پر از مهه
بگو که خاطره نفس کشیدنم یادم نیست
بذار از اشک همه سرزمینمون بشه خیس
شب مهمونی یه مرد سیاهپوش تا این جا رسید
قانون هنوز ثابت شدهست که از این مهمونی نرید
هزاران کیلومتر تو آسمون باید پرواز کرد
خیلی چیزها به چشم تازهست اون وقت باید آغاز کرد
شروعی که یه بغض میسازه چرا خوشی تو غربت میفهمی که یه فراریای تا تو بازار خفت
اونجا میشی یه پادشاه اما خیلی تنها
اما انوقدر نمیفهمی که باز گم شدی تو فردا
تو زیرزمین مجازات خیلیها رفتن عزیز
اثری ازشون نیست، مثل اونا نباش مریض
دیوار تا سقف آسمون اومد فرار از این قصه
محاله چون هیچ بزدلی به عرش نمیرسه
چشم من خستهست، میرم بخوابم اما توی قبر
ولی نه بیدار میمونم واس مرگت میکنم صبر
[قسمت ۴: علی کینگ]
من شمع شیشهایم رو میشکونم با چنگال خشم
سهم زندگیم رو ذرهذره میگیرم ازش
نمیذارم تو تاریکی توهم بشه حاکم
حتی اگه تو جنگ باش کشته شم و بشم مجرم
دستهای خونیمو دیدی به آرزوت رسیدی
وجدانمو گرفتی و بهم مادیات میدی
این جور جاهاست که میگن مرگ بهتر از زندگیست
آغاز حکومت جدید برگشت بردگیست
پرواز مجازیست وقتی تو اون سکوت من
خود به خود چشام بسته میشه، میلرزه بدنم
اون روز روز وداعست روز مرگ و عجلم
مثل اینکه هیچکس انسان نیست و من هم یه بدلم
[قسمت: پیشرو]
من مجرم نیستم افتادم تو یه جای پرت
تو این جنگل واسه آزادیت واست میذارن شرط
هرثانیه ساعت جسم خواستار حادثهست
ن من نمیخواد بمونه، مقصر جاذبهست
ستارهها نزدیک نمیشن که بسوزونن این ترس
سردیت شدن بهتره بشینن آروم سر درد
غول آهنی پیروز شد خیلی ما باخت دادیم
[حصین]
مجبوریم قبول کنیم و ظاهرا کمی شادیم
آتیش بیناموس جمع پیروز شد با یه ترفند
که خیلیها رو ثابت نگه داشت با خواب لبخند
زحمت دستهات گرفته شد بدون حرف زدن
تو این جنگل باید لال باشی بدون حرف زدن
[پیشرو]
زندگی یه بازی نیست، بلکه هوسه تو خلوت
مسیر معین بنبستیه به نام شهوت
تجربه یه جسم مردهست، به دستت خاک میشه
اما سایه یه حادثهست، کنار تو راه میره
مهر دوست قدیمیت هم میگیرنش روی آسفالت
زیر سقف زندگیت هم با ترس وارد میشه چشمات
پشت سکه بیارزش به ققنوس بها میدن
اینا باید تو خواب افسانهای به فنا برن
[پل: امیر تتلو]
اینا شیطونن تو لباس فرشتن
دل آدمها رو با آب نفرت شستن
روی قلب ما با تیر داغ نوشتن
که حتی آزادی بیانت هم بدش من
[پایانی: پیشرو]
پیشرو
ابلیس
علی کینگ
امیر تتلو