Alireza JJ & Sijal
Hamechi Daram
؛[هم خوان: علی اردوان]؛
قبلاً خودمو جلو آینه میشناختم
الان از تو مُردم و از این آدم بیزارم
من دیگه گمِ گم شدم
بدم میاد دیگه از خودم
تنهام با این که، همه چی دارم
؛[ورس ۱: سپهر خلسه]؛
چند وقته که رفته همهچی یادم
از رنگ لبای تو تا طمع سیگارم
دیگه خستهم از رویاهام و شبا بیدارم
کرده این غمه چیکارم
من، جوونیم ـو توی آینهها گذاشتم
آتیشم ـو توی پایپِ جا گذاشتم
همش دنبال صبری که نداشتم
پیِ سایۀ اون سروی که نکاشتم
،الان برام شب
ها میرقصه table ها رو bottle نور
ها دوردسته hater فرشته ها دورِ من و
چرا نمیشه که حس من عوض شه؟
دِله آرامشو کِی میخواد بلد شه؟
ام standby چند وقته الان
رفیقامم بییخالش، اسماً پایهـن
تا همینجام که رسیدم اسفند باید دود بکنی
چون نمُردم و قسمت شاید بود
؛[هم خوان: علی اردوان]؛
قبلاً خودمو جلو آینه میشناختم
الان از تو مُردم و از این آدم بیزارم
من دیگه گمِ گم شدم
بدم میاد دیگه از خودم
تنهام با این که، همه چی دارم
؛[ورس۲: علیرضا جی جی]؛
خدا کمدین و دنیا بهترین جوکش
اون شب مث که بد بوده یکمی کُکِش
کدوم مریض ما رو آفریده؟
هه، منو شخصاً که واقعاً ریده
چون، مغرور و غد و لجبازم
از وقتی که بین کل شهر آسم
کلم شد گنده تر بازم
دنبال جنگم دو تا سربازم
سر موزیک دوستام دونه دونه می رن
جوری که باهاشون اصن رو به رو نمی شم
آره، از مهراد تا بهزاد
حرف نزدیم شش سال ما انگار
زدو می کنیم بالاجبار ما انکار
ایران مال ما شد هکتار تا هکتار
غرورمون نداشت ارزششو
که، گروهمون ول کنه ارتششو
؛[هم خوان: علی اردوان و یَسنا]؛
قبلاً خودمو جلو آینه میشناختم
الان از تو مُردم و از این آدم بیزارم
من دیگه گمِ گم شدم
بدم میاد دیگه از خودم
تنهام با این که، همه چی دارم
؛[پُل: علی اردوان و یَسنا]؛
این روزا دردا زیادترن
رفیقمن تنهاییام فقط
از آدما حتی میاد بدم
اون که با خودش تو جنگه زیاد، منم
تو آینه بشکن اون که روبهروته من نیستم
تو آینه بشکن اون که جلو روته من نیستم
تو آینه بشکن، آینه بشکن
خسته شدم بس که دیگه روبهرومی از دیشب
؛[ورس ۳: سیجل]؛
آرزوم بود بشم یه روز امروزه خودم
نمیدونستم قراره بسوزه دورم
آره همه شمعیم، هرچی پُرنور تر
اشکمون بیشتر، میگذره عمر زودتر
هنوز آینه صافه، این چهره چروکتر
ابرقدرتِ داغون، عینِ بلوک شرق
برا خودمم گاهی وقت ندارم
کشوریام که نه پایتخت ندارم
صدام میشه از هر باندی پخش
ولی این پرواز نداره باندی تهش
میخوام تو ارتفاع بمیرم
برم پیش بابام و باهاش یه جا بشینم
دیگه این زمینِ خاکی ـو نمیخوام
زیر نور بودم امروز تاریکه که میخوام بیام
منِ لجن کیام؟ یه آدم بداخلاق نچسبی ام
صدام همه خونهها، خودم تو قرنطینهم
؛[هم خوان: علی اردوان]؛
قبلاً خودمو جلو آینه میشناختم
الان از تو مُردم و از این آدم بیزارم
من دیگه گمِ گم شدم
بدم میاد دیگه از خودم
تنهام با این که، همه چی دارم